من من!
لاله جعفری
تصویرگر: طاهره شمسی
گنجشکه پرید و پرید. دوتا کرم را روی درخت دید. کِرمها نشسته بودند و خرت و خرت برگ میخوردند. گنجشکه پرید جلو و گفت: «بهبه! چه کرمهای خوشمزّهای! اوّل کی را بخورم؟ تو را بخورم یا تو را؟»
کرمها ترسیدند، نگاه به هم کردند، بعد گفتند: «من!» و یک ذرّه رفتند عقب، نزدیک تنهی درخت.
گنجشکه گفت: «باشه! اوّل من را میخورم.» رفت جلو که بخورد؛ امّا یکهو فکری کرد. پرسید: «کدام یکی «من»اید؟»
کِرمها گفتند: «من!» و باز هم رفتند عقبتر.
گنجشکه به کِرمها نگاه کرد. هر دوتا لاغر و کوچولو بودند. شکل هم بودند.
گنجشکه گفت: «شکل هماید، مثل هماید، هر دوتا هم که مناید. پس من کی را اوّل بخورم؟»
کرمها گفتند: «من من!» و خیلی رفتند عقب، رسیدند به تنهی درخت، تندی سُر خوردند تو سوراخ درخت و قایم شدند.
گنجشکه پرید نزدیک سوراخ و گفت: «کجا رفتید؟»
امّا هر چی صبر کرد، جوابی نشنید. به جای جواب، فقط صدای خرت و خرت شنید.
گنجشکه هم از آنجا پرید. پرید و پرید. دنبال یک لقمهی دیگر پرید.