دعای پیرمرد فقیر
طرح و نوشتهی: سیدهاعظم سادات
1. زندگی برای پیرمرد و خانوادهاش به سختی میگذشت.
بیایید گنجشکهای بیگناه! شما هم مثل من گرسنهاید.
2. روزی، آسیابان دِه به او چند مشت گندم داد.
3. ای خدای خوب! چه میشود گرهای از گرههای زندگیام باز کنی؟
4. ایوای! گندمهایم روی زمین ریخت.
5. چی؟... طلا!... طلا! خدایا سپاسگزارم!