ابتدا والدین و آنگاه پدر و مادربزرگها هستند»(تنهکار، 1389، 19).
خانوادهای که الگوی تمامعیار فرزند است!
مراحل اولیهی آموزش تعالیم دینی به فرزند، باید با نرمی، مهربانی و تشویق همراه باشد و تکالیف دشوار از کودکان خواسته نشود؛ اما در این زمینه سهلانگاری هم نباید کرد که کودک احساس کند تکالیف دینی اموری جدی یا ضروری نیستند. نکتهی دیگری که باید مورد توجه والدین قرار گیرد، این است که الگوهای رفتاری کودکان باید در درجهی اول، خودشان مسائل اخلاقی و دینی را رعایت کنند؛ چراکه کودکان الگوپذیران خوبی هستند و قبل از هر کس از پدر و مادر خود الگو می گیرند. رعایت آداب دینی و اخلاقی، انجام بانشاط فرائض، لحن ملایم و همراه با محبت پدر و مادر با کودک و نیز بین خودشان، رعایت ادب، نظافت، قوانین خانه و شهر و... همه و همه در روح کودک تأثیر گذاشته و او را نسبت به پذیرش سخنان و راهنماییها آماده تر میسازد. مشاهدهی خلاف این رفتار از جانب والدین، کودک را از والدین دور ساخته و صحبتهای آنان را بهشدت کماثر میسازد.
مادر پشتوانهی زندگی کودک است...!
در زندگی، عشق و محبت مادر به فرزند بسیار مهم جلوه میکند. «مادر اولین و مهمترین مهره در زندگی فرزندش است و در اجتماع از جایگاه ویژهای برخوردار است. همواره والدین این سؤال در ذهنشان تداعی میشود که باید چگونه و چهطور با فرزند نوجوانشان رفتار کنند تا آنان در زندگی احساس سلامتی و خوشبختی کنند. روانشناسان اظهار میدارند هر اندازه والدین به فرزندان خود مهر و محبت بورزند، در مقابل هم فرزندان به همان نسبت، انعطاف نشان داده و در زندگی بیشتر احساس امنیت و خوشبختی خواهند نمود. مادر هر قدر که بیشتر با فرزندش دوست و مهربان باشد، فرزند هم به همان میزان در رفتار و گفتارش اجتماعیتر برخورد خواهد کرد و در امور زندگی و مشکلهایی که در زندگی با آنان روبهرو خواهد شد، از دیگران کمتر کمک میگیرد و همیشه از مادر بهعنوان پشتوانهی زندگی کمک خواهد گرفت»(تنهکار، 1389، 49).
کودکان، حس تقدس و پرستش را دوست دارند!
هرچه ارتباط کلامی و عاطفی والدین در خانواده بیشتر باشد، فرزندان بیشتر به دعوت ایشان به امر دین پاسخ میدهند. «در هر فرصتی باید با فرزندان صحبت کرد، محرمانه و صمیمانه با او ارتباط کلامی و عاطفی برقرار ساخت. هنگام خواب، هنوز زمانی که کودک و نوجوان به خواب نرفته، باید در کنار بستر او نشست و در حالی که او را نوازش میکنیم، آرامآرام در خلوت با او حرف بزنیم و از او بخواهیم که با ما راز و نیاز کند. باید دقیقاً و صمیمانه به حرفهای او گوش کرد و واکنشهای مناسب نشان داد. باید از او خواست که رفتارهای روزانهی خود را ارزشیابی کند»(تنهکار، 1389، 39). کودکان حس تقدس یا پرستش را دوست دارند و آن را حقیقتی مافوق و پاک میدانند. به ایندلیل، همیشه از خدا و آخرت پرسش دارند و میخواهند بیشتر بدانند. بنابراین، والدین باید این احساس را به واقعیت نزدیک کنند تا کودکان بدانند در مقابل این حس پاک و مقدس چگونه عمل کنند. خضوع و خشوع و نماز و روزهی کودک چون برخاسته از این تقدس است، عاری از هرگونه ریاست. کودک با عشق، بهدلخواه در مقابل معبودش، عبادت میکند؛ در مقابل قبور ائمه ی اطهار(ع) و بزرگان دینی و اسوههای ایمانی زانوی ادب بر زمین میزند و دعا میخواند و در لحظههای زلالش خدا را میجوید. بنابراین، والدین باید او را در این صراط مستقیم راهنمایی کنند تا در مسیر درستی رشد یابد که شایستگیاش را دارد.
برانگیختن شور عاطفی نسبت به تعالیم دینی در اوان کودکی
یادگیری انسان در دورهی کودکی بسیار سریعتر و ماندگارتر است. تجربه نیز ثابت میکند که انسان در تقید و پایبندی به آنچه در دوران کودکی فراگرفته است، استواری بیشتری از خود نشان میدهد. از اینرو، وقتی که والدین آموزشهای دینداری را از دوران کودکی آغاز میکنند، نهاد کودک، رنگ و بوی دینی گرفته، رفتار او نیز طی گذشت زمان در دورههای دیگر زندگی مبتنی بر دینداری خواهد بود. «تربیت دینی کودک در دوران قبل از دبستان، محدود به ایجاد انس نسبت به مسائل دینی است. به این معنی که کودک نسبت به آنچه بهطور منظم در محیط خانواده میبیند، انس پیدا میکند و همین انس اولیه، زمینه را برای پیدایش عادت و انجام فرائض دینی در مراحل بعدی فراهم میآورد. آنچه در تربیت دینی حائز اهمیت است، این است که کودک باید آرامآرام و بهتدریج با مسائل دینی آشنا شود»(لقمانی، 1389، 121). «غزالی» نیز معتقد بوده «تربیت دینی باید از سنین پایین آغاز شود؛ زیرا در این سن، کودک بدون طلب دلیل و برهان، آمادهی پذیرش عقاید است. از طرفی دیگر، نهادینه کردن معانی دینی با تلقین و تقلید آغاز میشود و سپس با توجه به مراحل گوناگون رشد، دستورهای مناسب هر مرحله، بهتدریج عرضه میشود و در پایان، به پدید آمدن باورهای عمیق و محکم در ذهن انسان میانجامد. غزالی فرایند تلقین را به بذرافشانی در خاک و اعتقاد یافتن از طریق برهان را به فرایند آبیاری و پرورشی تشبیه میکند»(حاجیدهآبادی و صادقزادهی قمصری، 1379، 139).
چگونه میتوان کودکی را عاشق خدا کرد؟
کودکان نیازهای خاصی دارند که والدین باید به آنها توجه کنند. تربیت دینی به نیازهای متعدد کودکان پاسخ میگوید و تلاش در بهبودی آنها دارد. نیاز به محبت و اطمینان از جملهی این نیازهاست. محبت، تکیهگاه اساسی سلامت رشد کودکان و سازگاری مطلوب آنان با محیط پیرامون است. خداوند متعال محبت را در دلهای والدین نهاده است که احساس امنیت و اطمینان در روح فرزندان بهوجود آورند و کودکان با دریافت محبت از جانب ایشان، رشد یابند و بزرگ شوند. نقش تربیت دینی، تبدیل این احساس به محبت خداوند و اعتماد و توکل بر اوست. «باید در مباحث دینی به کودکان فهماند که: خداوند متعال آنان را از هر گونه بدی و ناپسندی حمایت میکند؛ اما پدران را توانایی این کار نیست. خداوند تعالی خیر و نیکی را به آنان عطا کرده و نعمتهای گوناگون به آنان بخشیده؛ اگر توبه کنند، خداوند متعال گناهانشان را میبخشاید؛ و اگر اطاعت کنند، آنان را به بهشت وارد میسازد. در واقع، تربیت دینی میکوشد این تصویر درخشان را در روح کودک نهادینه کند، تا کودک با شوق و رغبت به خداوند روی آورد و با لذت و شادمانی به پرستش او بپردازد. این امر، یک احساس درونی اطمینانبخش و آکنده از محبت، امنیت و آسودگی را در کودک ایجاد میکند»(حاجیدهآبادی و صادقزادهی قمصری، 1379، 136). کودک از خداوند یک تصویر محسوس دارد؛ ولی در دورهی نوجوانی این تصویر را بازنگری میکند و میفهمد که وجود خداوند متعال، یک وجود مادی نیست. او سپس میکوشد تا اعتقادهای خویش را با دلیل و برهان لازم پشتیبانی و تجهیز کند. تربیت دینی میکوشد این تصویر درخشان را در روح کودک نهادینه ساخته، تا کودک با شوق و رغبت به خداوند روی آورد و با لذت و شادمانی به پرستش او بپردازد. این امر یک احساس درونی اطمینانبخش و آکنده از محبت، امنیت و آسودگی را در کودک ایجاد میکند.
آموزش مراحل تربیت دینی در کودکان
برخی متخصصان علوم تربیتی، بر مبنای نقش مربی، مراحل تربیت دینی را به شرح زیر توصیف میکنند:
مرحلهی انس دینی: این مرحله شامل سالهای اولیهی زندگی است. نقش والدین و مربیان در شکلگیری مرحلهی انس دینی بسیار مهم است. در این مرحله، کودکان به رفتارهای الگوهای تربیتی توجه میکنند. کودکان ارتباط والدین و مربیان با خداوند و نحوهی توجه به او را و رعایت دستورهای دینی و شکل انجام فرائض دینی را میبینند.
مرحلهی عادت دینی: در دوران دبستان، عادتهای متعدد در کودکان شکل میگیرد؛ مثل عادت به نماز خواندن و مسجد رفتن.
مرحلهی معرفت دینی: تفکر مذهبی به سبب رشد تفکر انتزاعی در دوران راهنمایی شکل میگیرد. در این سن، نوجوان در جهت فهم عادتهای دینی و تعالیم مذهبی تلاش میکند.
مرحلهی شاکلهی دینی: اگر مرحلهی قبل بهنحوی شکل گیرد، در فرد شخصیت دینی بهوجود میآید. در این دوره، تمامی سخنان، رفتار و کردار فرد با دستورهای دینی هماهنگی و همخوانی دارد.
مرحله ی خودجوشی دینی: در این مرحله، فرد بهدنبال عشق الهی میگردد. رفتار او در جهت اهداف دینی قرار میگیرد و بهسادگی تحتتأثیر شرایط بیرونی واقع نمیشود. بهعبارتی در این مرحله، فرد به یک نظام ارزشی مستحکم میرسد که درونی شده اس (تنهکار، 1389، 106).
عدهای از متخصصان روانشناسی شخصیت بر این باورند که مذهب و ارزشهای ناشی از آن، بیش از هر عامل دیگری در یکپارچگی شخصیت و معنا دادن به آن در فرد مؤثرند و او را در برابر حوادث، همچون کوه استوار میسازند و بیمه میکنند. برتری دیگر مذهب، بهعنوان نیرویی یکپارچهکننده و وحدتبخش در شخصیت افراد، و ارتباط آن با خداوند است که این امر در تشکیل و انگیزش شخصیت، نتیجهبخش و مؤثر است. بنابراین، بر والدین و مربیان وظیفهی مسلم و مهم است که برای تأمین و حفظ سلامت و روان و یکپارچگی شخصیت کودکان خویش، آنان را مذهبی، باایمان و باتقوا تربیت کنند. مگر نه این است که «حق فرزند بر پدر آن است که نام نیکو بر او بگذارد و خوب تربیتش کند و او را قرآن بیاموزد»(نهجالبلاغه، حکمت399).
منابع
نهجالبلاغه، (1379) نسخهی معجم المفهرس دشتی، چاپ هفتم، قم، نشر مشرقین.
ابوطالبی، مهدی (1383) تربیت دینی از دیدگاه امام علی(ع)، قم، انتشارات مؤسسهی آموزشی و پرورشی امام خمینی.
ابن ابیالحدید، معتزلی، (1404) شرح نهجالبلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مکتبه آیتالله المرعشی النجفی.
تنهکار، محسن (1389) تربیت دینی کودکان، قم، نشر نسیم حیات.
حاجیدهآبادی، محمدعلی، صادقزادهی قمصری، علیرضا (1379) تربیت اسلامی، تهران، نشر تربیت اسلامی.
کلینی، محمد بنیعقوب (1388ق) کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
لقمانی، احمد (1389) چگونه فرزندانی شاد و باشخصیت داشته باشیم؟ قم، انتشارات بهشت بینش.