کودک، حق و باطل، گناه و ثواب را در خانه و مدرسه ياد ميگيرد؛ ولي اجراي مقررات اخلاقي در آنها به اندازهی بازي، جدي نيست. کودک ميداند که اگر بخواهد عضو پذيرفته و مورد توجه گروه باشد، بايد باانصاف و مؤدب، درستکار، راستگو و خوددار باشد.
عوامل مؤثر بر بازی کودکان
تحرک جسمانی برای رشد و نمو سالم کودک ضروری است. بازی برای كودك، وسیلهای است برای پرورش قوای درونی او و آماده شدنش برای سازندگی آینده. عوامل مؤثر بر بازی اینگونه معرفی میشوند:
سن: بازی با حرکات بدنی در نوزادی آغاز و تدریجاً در بزرگتر شدن جای خود را به ورزش میدهد.
هوش: کودک باهوشتر بازیهای متنوعتر انجام میدهد و کمتر به یک نوع بازی میپردازد. افراد باهوشتر از بازیهای انفرادی لذت میبرند و معمولاً انرژی بدنی شدید صرف نمیکنند.
جنسیت: تأثیر جنسیت در بازی از سن هشت سالگی آغاز میشود؛ در نزد پسران وسیلهای برای اثبات خود در برابر دیگران و برای دختران وسیلهای برای بودن با دیگران است. دختران بیشتر کلامی بازی میکنند، در حالی که پسران به فعالیتهای بدنی مشغولاند. دختران در بازی پرخاشگر نیستند، در حالی که پسران باهیجان و حرکات ماهیچهای بازی میکنند. پسران، اغلب در بازی تابع قانون و مقررات نیستند و بیشتر به نفع خود به بازی میپردازند. در حالی که دختران گرایش شدید به قوانین و آداب و رسوم دارند.
همبازی و اسباببازی: کودکان تا پانزده ماهگی میل به بازی با همسالان ندارند و بیشتر انفرادی به بازی میپردازند. حدود نه تا سیزده ماهگی، اوج اشتغال به بازی انفرادی کودکان است. تدریجاً اختلافات کاهش مییابد و در سنین نوزده تا 25 ماهگی بازی با همسالان در کودک شکل میگیرد. تدریجاً با رشد اجتماعی کودک، همانندسازی و الگوپذیری در بازیهای کودک افزایش مییابد، و تا بلوغ ادامه دارد.
نقش اسباببازی در زندگی کودکان
کودکان بهکمک اسباببازیها بهطور غیرمستقیم آموزش میبینند و دنیای تازهای را برای خود میسازند. دنیایی که در آن اسباببازیهای ساده، خود را بهراحتی در اختیار شخصیتهای زاییدهی تخیل کودک میگذارند. اسباببازیها بایستی نیازهای اجتماعی، هوشی، عاطفی و جسمانی کودک را برآورده کند. رشد کودک در جریان پنج سال اول زندگی، بیش از هر دورهی سنی دیگر، به اسباببازیهایی که در دسترس او قرار میگیرد، وابسته است. انجمن فروشندگان اسباببازی بریتانیا هفت نوع بازی عمده که به رشد کودکان در زمینههای مختلف کمک میکند، مشخص کرده است:
بازی اکتشافی: وقتی که کودکان از محیط اطرافشان آگاه میشوند، بهوسیلهی اسباببازیهایی که حواس مختلف را تحریک میکند به کاوش و اکتشاف میپردازند.
بازی پرانرژی: کودکان با بازی، مهارتهای جسمانیشان را پرورش میدهند. اسباببازیهایی مثل دوچرخه و بازیهایی که با توپ انجام میشود، میتواند به این نوع بازیها کمک کند.
بازی سازنده: در این بازی کودکان کشف میکنند که چگونه اشیا با همدیگر جور میشوند و میتوان آنها را به هم متصل کرد. قطعات و پازلها برای بازی سازنده مناسب هستند.
بازی تقلیدی: این بازی فرایند مشاهده و سپس الگوبرداری از دیگران است و کمک میکند کودکان دربارهی رفتارهای اجتماعی بیاموزند. اسباببازیهایی مثل: تلفن، وسایل پختوپز و لباسهای محلی، باعث تقویت بازی اجرای نقش میشود.
بازی اجتماعی: تعامل داشتن باعث رشد شناخت اجتماعی و مهارتهای اجتماعی میشود. این بازی بهوسیلهی اسباببازیهایی که بیش از یک کودک میتوانند با آن بازی کنند، تقویت میشود. بهعنوان مثال، بازیهای توپی گروهی، یا بادبادک هوا کردن.
بازی وانمودی: این بازی تخیل را به کار میاندازد و کودک را حاکم دنیای تخیلیاش میکند. در این بازی، کودکان از اسباببازیهای متنوعی استفاده میکنند.
بازی مهارتی: مهارتهای ذهنی و جسمانی کودک را افزایش میدهد. اسباببازیهایی مثل مجموعهی وسایل ساختنی و تکمیلکردنی که مستلزم توجه و تمرکز هستند، در این نوع بازی بهکار گرفته میشوند (عسگریزاده،1390، 215).
نقش بازی در رشد اجتماعی کودکان
از بُعد رشد اجتماعي، تعامل در بازي با ديگر کودکان، کودک را قادر ميسازد تا تصورش را از خود و ديگران بهصورت عام رشد دهد. در بازيهاي گروهي که داراي مقررات و قواعد است، بازيکن بايد نقش ديگر بازيکنان را بداند و همچنين بايد توانايي «برعهده گرفتن نقش ديگران» را در خود رشد و توسعه دهد، تا از طریق پيشبيني آنچه در آينده اتفاق خواهد افتاد، بتواند رفتار خود را با آن سازگار کند. کودک، شروع به ارزيابي تواناييهاي خود در مقابل ديگران میکند و هويت يا تصور از خود را بهبود ميبخشد. از طريق بازي کردن نقشهاي مختلف بزرگسالان، مقررات اجتماعي و معيارهايي که رفتار بازيگر را تنظيم ميکند، ميآموزد.
کودک در بازي با ساير كودكان، چگونگي ايجاد ارتباط با آنان را ياد ميگيرد، ديگران را بهتر ميشناسد و از خود نيز شناخت بهتري پيدا ميكند. بازي، عواطف و احساسات كودك را بيدار ميكند، در تقويت جسم و روح او تأثير زيادي داشته و او را بهسوي زندگي اجتماعي و قبول مسئوليّتها راهنمايي ميكند. كودك با بعضي از بازيها، مانند لباس پوشاندن به عروسك، غذا پختن، رنگآميزي عكسها، جواب دادن به تلفن و... به تمرين نقش خود و مسئوليّتها در بزرگسالي مشغول ميشود، موجب ارتباط کودک با محیط بیرون میشود و دنیای اجتماعی او را گسترش میدهد. همکاری و مشارکت کودک توسعه مییابد؛ با رعایت اصول و مقررات آشنا میشود؛ همانندسازی با بزرگسالان را میآموزد؛ با مفهوم سلسله مراتب آشنا شده و آن را رعایت میکند؛ رقابت را میآموزد و شکست را بهطور واقعی تجربه میکند؛ قدرت ابراز وجود پیدا میکند و از ترس و خجالت بیهوده، رها میشود. کودک با بازی، حمایت از افراد ضعیف را میآموزد؛ بهخصوص بازي جسماني که سبب چالاکي و افزايش مهارت حرکتي و رشد تقويت سيستم عصبي کودک ميشود.
کودکان با تمرين زندگي آينده از طريق بازي و فراگيري روابط انساني و اجتماعي و همکاري در گروههاي بازي ميتوانند رشد اجتماعي خود را تقویت کنند. رشد اخلاقي و معنوي به صورت پايبندي به نظم و مقررات، رعايت حقوق ديگران، کمک به ديگران، خيرخواهي و لذت بردن از خدمت به ديگران، از ديگر آثار بازي در کودکان است. کودکان، در سنین کم، بازيهاي انفرادي را بيشتر مورد توجه قرار ميدهند و حضور والدين را در اين بازيها مهم ميدانند، در حالي که با افزايش سن کودک، بازيها به شکل گروهي، قاعدهدار و همراه با نظم و احترام به حقوق ديگران انجام ميشوند.
عواقب محرومیت کودکان از بازی
محرومیت از بازی، زیانبخش است و چهار پیامد عمده دارد که میتوان به صورت زیر آنها را عنوان کرد:
* اگر تجربیات بازی طبیعی در طول زندگی کودک وجود نداشته باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که کودک رفتارهای بسیار خشونتآمیز و ضداجتماعی نشان دهد، صرفنظر از جنسیت، سن، وضعیت خانوادگی، تحصیلات و درآمد.
* وقتی کودک دایماً از بازی محروم باشد، محرومیت حسی ادامه پیدا میکند . در همین ارتباط از امام صادق a چنین روایت شده که «کودک باید هفت سال اول بازی کند، در هفت سال دوم، باید خواندن و نوشتن بیاموزد، و در هفت سال سوم، مقررات زندگی و حلال و حرام زندگی را بگیرد.» همچنین حضرت علی aفرمودهاند: «فرزندت در هفت سال اول برگ خوشبویی است در ساقهی وجود درخت شما. در هفت سال دوم، خدمتگزار و مطیع و فرمانبردار شماست و در هفت سال سوم، یا دوست تو خواهد بود و یا دشمن تو شده است»(کریمیان،1381) .
* آنها از نظر عاطفی و اجتماعی و عاطفی سرکوب شده، جلوی احساسات خود را میگیرند، آمیزش و معاشرت برای آنها سخت است، از تکالیف مدرسه عقب میمانند و خیلی زیاد در معرض خطر چاق شدن قرار میگیرند.
* کالج پزشکی بایلور در سال 1997 گزارش کرده که کودکانی که بازی نمیکنند، رشد مغزشان بیست تا سی درصد کمتر از اندازهی متوسط رشد مغز در بچههای همسن و سال آنهاست. مطالعات مربوط به محرومیت از بازی روی گونههای دیگر ثابت کرده است که آثار آن واقعاً شدید است، بروز پرخاشگری و رفتارهای عجیب و غریب و از دستدادن قدرت یادگیری رفتارهای اجتماعی (وندنبرگ، 2001) .
کلام آخر
كودك از بازیهایی كه خودش انتخاب میكند، بیشتر لذت میبرد و باید حق انتخاب را به وی داد. اسباببازی باید محرکی برای خلاقیت کودک باشد و او را به آفرینندگی و سازندگی سوق دهد و علاوه بر سرگرمی، پیام تازه برای کودک داشته باشد. کودک باید در انتخاب اسباببازی آزاد باشد. نباید فقط یک هدف برای استفاده داشته باشد، بلکه بایستی کودک تجربیات بسیاری را یکجا در آن تجربه کند تا کاربرد صحیح و کشف کردن را از طریق آن بیاموزد. کودکی که از ابتدا در یک فضای بسته زندگی کند و با نسخههای کلیشهای عوام تربیت شود، آیندهای جز افسردگی و پرخاشگری نخواهد داشت. همانگونه که گیاه به نور، آب و خاک قوی و مناسب برای رشد نیاز دارد، کودک نیز به آزادی، احترام و استقلال نسبی احتیاج مبرم دارد تا از این رهگذر به حقوق حقیقی خود دست یابد و به کمال برسد.
منابع:
-عسکریزاده، قاسم، روانشناسی بازی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1390
-کریمیان، منصور، تولد و تربیت فرزند: نگاهی به معارف اهل بیت(ع)، تهران، فارابی، 1381
-VandenBerg, C.,VanRee, J., and Spruijt, B.(2001) Play deprivation decreases adult social behaviour. www. noldus. Com/ application/ neuroscie/ Vandenberg. Htm