به مناسبت چهاردهم خرداد میلاد امام باقر(ع)
اشاره
تاريخ اسلام تاريخي پر از فراز و نشيب است. از جمله مهمترين عوامل آن، تنگناها و چالشهايي است كه پيوسته حكمرانان جور، جامعه را با آن روبهرو ميكردند. اين معضلات كه عموماً در حوزهی دين و فرهنگ بودند، سبب ميشد تا پيشوايان اسلام با سلاحي متناسب با اوضاع حاكم، از سنگر دين محافظت نمايند. آن بزرگواران با در نظر داشتن شرايط و احاطهی كامل به آن، رسالت سنگين راهبريِ جامعهی مسلمانان را در بحرانيترين شرايط به انجام ميرساندند. در اين بين، راهبرد امام باقر(ع)، تربيت شاگردان و نيروهاي مستعد و متهد در گسترهی دين بود. اين مقاله نگاهي اجمالي به اين موضوع دارد.
نگاهي گذرا به چالشهاي علمي فرهنگي دوران امام باقر(ع)
امام باقر(ع) در دورهاي امامت خويش را آغاز كرد كه جامعهی اسلامي در وضع فرهنگي نابهساماني به سر ميبرد و عرصهي فرهنگي جامعه، گرفتار چالشهاي عميق عقيدتي و درگيريهاي مختلف فقهي ميان فرق اسلامي شده بود. فروكش كردن تنشهاي سياسي پس از واقعهي عاشوراي سال61 هجري، همچنين شكست برخي احزاب سياسي مانند «عبدالله بن زبير» سبب يكپارچگي حاكميت بنياميه شده بود، ناگزير بسياري از دانشمندان از صحنهی سياسي دور شده بودند و حركت گستردهاي در زمينههاي مختلف علمي با بحث و بررسي دربارهی مسايل گوناگون آغاز شده بود. اين رويكرد گسترده به مسايل فقهي و بحث و تبادل نظرهاي علمي در اين برهه و پيدايش مكتبها و سبكهاي مختلف علمي پس از مدتها ركود، رونق فراواني به بازار علم بخشيد. به واقع، نقش درخشان امام در اين دوره در روشنسازي افكار عمومي دانشمندان اسلامي و بهويژه خردورزان شيعه، بسيار داراي اهميت و برتري است.
با ظهور امام باقر(ع)، گام مهم و بهسزايي در راستاي تبيين آراء شيعه برداشته شد و جنبش تحسينبرانگيزي در ميان دانشمندان شيعي پديد آمد. از سوي ديگر، امکان گسترش افكار آلودهي يهود و سيطرهي نظريات فرقهي مرجئه، جبريه، قدريه، غلات و... حيات فكري شيعه را با خطر روبهرو كرده بود و البته مرجعيت علمي شايستهاي چون امام باقر(ع)، تفكرات خطرناك اين فرقهها را تا حد قابل توجهي منزوي ساخت.
انديشوران محضر امام
امام باقر(ع) آفتاب عالمتاب دانش بود. در بيان برتري و بزرگي جايگاه علمي امام همين بس كه بيشترين حديث در بين جوامع حديثي شيعه، از آن امام همام و فرزند برومند و خردمندش امام صادق(ع) است و اين خود بزرگترين گواه در برجستگي شخصيت علمي ايشان به شمار ميرود.
بسياري از دانشمندان بزرگ اسلامي، دربارهي جايگاه علمي امام، جملههاي بسيار زيبايي بر زبان رانده و يا نگاشتهاند كه همچنان تاريخ، آن را در خاطر خود نگاهداري ميكند. دانشمندان بسياري چون «ابن مبارك»، «زهري»، «اوزاعي»، «مالك»، «شافعي»، «زياد بن منذر نهدي» و... دربارهی برجستگي علمي او سخن راندهاند.1 دامنهي گستردهي روايات امام در زمينههاي گوناگون علمي، انديشوران اهلسنت و محدثين آنان را بر آن داشت تا از ايشان روايت كنند و سخنان وي را درج و نقل نمايند كه از جملهي آنها «ابوحنيفه» را ميتوان نام برد.
حلقهی درس امام
آوازهی شهرت علمي امام باقر(ع) تا دوردستهاي سرزمينهاي اسلام رسيده بود. همچنان كه راوي ميگويد: «ديدم در حلقهی درس او مردم خراسان حضور دارند و اشكالات علمي خود را مطرح ميكنند.»2
«محمد بن مُنكدر» از دانشمندان اهل سنت، ميگويد: «باور نداشتم كه علي بن الحسين(ع) فرزندي به يادگار گذارد كه دانش و بينشش مانند خود او باشد؛ تا اين كه پسرش محمد بن علي(ع) را ديدم. آن سان كه من ميخواستم او را اندرز دهم ولي او مرا اندرز داد.»3 «عبدالله بن عطاء» نيز در مورد گسترش دانش امام ميگويد: «هرگز دانشمندان را بيمقدار جز در محضر محمد بن علي(ع) نديدم و من خود «حَكَم بن عُتَيبه» را با آن جايگاه بلندي كه در دانش نزد مردم داشت، در برابر آن جناب بهسان كودكي يافتم كه پيش روي استاد زانو زده باشد».4
تأسيس دانشگاه بزرگ جعفري
امام باقر(ع) در دوران امامت خويش، با وجود شرايط نامساعدي كه بر عرصهي فرهنگ اسلامي سايه افكنده بود، با تلاشي جدّي و گسترده، نهضتي بزرگ را در زمينهي علم و پيشرفتهاي آن طراحي كرد. تا جايي كه اين جنبش دامنهدار به بنيانگذاري و تأسيس يك دانشگاه بزرگ و برجستهی اسلامي انجاميد كه پويايي و عظمت آن در دوران امام صادق(ع)، به اوج خود رسيد.
امام با برقراري حوزهي درس، از طریق تکیه بر آیات رهنمونگر قرآن با كجانديشيها، و چالشهاي علمي مبارزه کرد. ایشان مباني معارف و اصول ناب اسلامي و تمام ابواب فقهي و اعتقادي را محکم و از ديدگاه قرآن بررسي كرد و به پرورش دانشمندان و فرهيختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمي كمر بست؛ به گونهاي كه دانشمندي چون «جابر بن يزيد جعفي» هرگاه ميخواست سخني در باب علم به ميان آورد - با آن توشهاي كه از دانش داشت - ميگفت: «جانشين خدا و ميراثدار دانش پيامبران محمد بن علي(ع) برايم اينگونه گفت»5 و به دليل ناچيز ديدن موقعيت علمي خود در برابر جايگاه امام، از خود نظري به ميان نميآورد.
«ابو اسحاق سبيعي» از ديگر فرهيختگان اين دوره، آن قدر نظرات علمي امام را درست ميپندارد كه وقتي از او در مورد مسئلهاي ميپرسند، پاسخ را از زبان امام ميگويد و ميافزايد: «او دانشمندي است كه هرگز كسي بهسان او در علم نديدهام».6 «ابو زُرعه» نيز در اين باره اقرار ميكند: «او بزرگترينِ دانشمندان است».7
بزرگترين آموزگار شيعه
در آن روزگار، بسياري از شيعيان به مراتب عالي تشيع دست نيافته بودند و دستهاي از آنان در كنار استفاده از احاديث اهل سنت، علاقهي زيادي به فراگيري و بهرهمندي از دانش امام نيز نشان ميدادند. آن گونه كه از كتابهاي رجالي فهميده ميشود، نام بسياري از اشخاصي كه رابطهي تنگاتنگي با امام داشتهاند، جزو اصحاب او نيست. همين موضوع ميتوانست تا اندازهاي انديشهی شيعه را سست كند؛ چه بسا امكان اختلاط آموزههاي ديگري با آن قسمت از معارفي كه آنان از امام ميآموختند وجود داشت.
امام باقر(ع) نيز مانند ديگر امامان شيعه، براي تحكيم پايههاي انديشهی شيعه بسيار كوشيد و امامت شيعه را به خوبي براي همگان معرفي كرد. او ميفرمود: «فرزندان رسول خدا(ص) درهاي دانش خداوندي و راه رسيدن به خشنودي او هستند. آنان دعوتكنندگان مردم به سوي بهشت و راهنمايان به سوي آنند».8 امام با تكيه بر قرآن، رهبري شيعه و تقويت مباني پيروي از آن را معرفي ميكرد و ميكوشيد تا امامت را نيز مانند نبوت، امري الهي و مبتني بر قرآن تبيين كند. بازتاب ديدگاه امام در مورد رهبري شيعه در احاديث نبوي كه بر شباهت و قرابت ميان پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) تأكيد ميكرده، در بحثهاي كلامي ايشان انعكاس فراواني دارد. او با بيان اين كه امام، داراي صفاتي ذاتي مانند عصمت و علم است، در نظر داشت رويكرد جدّيتري به موضوع امامت داشته باشد.
ديدگاههاي ايشان دربارهي اين موضوع، تأثير ويژهاي بر مردم گذاشت و بسياري از تهديدها و خطرات را از تفكر شيعي دور كرد و سبب شد با وجود عقايد گوناگوني كه در آن زمان دربارهي مرجعيت وجود داشت، تعداد گرايندگان به اين مكتب روبهفزوني گذارد. در احاديث شيعي نيز توجه گستردهاي به اين موضوع در سخنان امام باقر(ع) شده است.9
پرورش فرهيختگان و نيروهاي ارزشي
امام باقر(ع)، دانشمندان برجستهاي را در رشتههاي گوناگون معارف چون فقه، حديث، تفسير و ديگر شاخههاي علوم اسلامي تربيت كرد كه هر يك وزنهاي در دانش به شمار ميرفتند. امام با درايت و هوشياري تمام توانست شكافي را كه در گذر سالهاي متمادي بين قرآن و عترت در باورهاي ديني بخش عظيمي از مردم پديد آمده بود، از ميان بردارد. پيش از دوران امامت امام باقر(ع)، خفقان سياسي به اندازهاي بود كه در برخي از ادوار، انتقال آموزههاي ناب اسلامي فقط از طريق دعا و نيايش و يا در قالب آموزشهاي ديني به چند پيشكار و خدمتگزار كه با امام حشر و نشر داشتند، صورت ميگرفت.
در اين ميان، عصر امام باقر(ع) به دليل وجود شرايط سياسي خاص اوضاع حاكم، تا اندازهاي به امام اجازهي برقراري مجامع علمي داد تا ايشان بتواند استعدادهاي نهفتهاي را كه در جامعهی اسلامي وجود داشت تربيت كند. با اين همه، نبايد تصور كرد كه امام هيچ گونه محدوديتي در اين راستا نداشته؛ ایشان با رعايت تقيه و پنهانكاري و عدم برانگيختن حساسيّت دستگاه، اين معنا را عملي كرده، با وجود تنگناهاي خاص سياسي و فرهنگي توانست افراد زيادي (بالغ بر 462 نفر) را با آموزشها و تعاليم ناب خويش پرورش دهد كه نام يكايك آنها در دست است.10برجستهترين آنها عبارت بودند از:
1. زراره بن اعين
او از بزرگترين راويان احاديث اهل بيت(ع) و از ثقات آنهاست كه بسيار مورد اطمينان اهل بيت(ع) بوده و بارها از زبان آنان ستايش شده است. او پس از امام باقر(ع)، محضر فرزندان آن امام همام را نيز درك كرد و در زمان امامت آنان نيز از بهترينها به شمار ميآمد. حتي نقل است كه امام صادق(ع) روزي به او فرمود: «اي زراره، نامت در رديف نامهاي بهشتيان است».11و نيز ميفرمود: «خداي رحمت كند زراره بن اعين را كه اگر او و تلاشهاي او نبود، احاديث و سخنان پدرم از بين ميرفت».12و نيز: «گروهي هستند كه ايمان را به زينهار گرفته و بر گردن ميافكنند (از آن پاسداري ميكنند) كه در روز قيامت آنان را پاسداران ايمان نامند. بدانيد كه زراره بن اعين از آن گروه است.»13 احاديث بسيار ديگري نیز در ثنا و ستايش ايمان زراره از امامان وارد شده است.
2. محمد بن مسلم ثقفي
او از بزرگان و راويان احاديث ائمه(ع) بود و احاديث بسياري از امام باقر(ع) روايت كرده است كه در كتابهاي معتبر حديثي يافت ميشود.14 در مورد او نيز ستايشهاي گوناگوني از امام وجود دارد. «عبدالله بن ابي يعفور» ميگويد: «نزد امام صادق(ع) رفتم و گفتم: «ما نميتوانيم هر ساعت شما را ملاقات نماييم و امكان دسترسي به شما براي پاسخ به پرسشهايي كه داريم برايمان وجود ندارد و گاه برخي از من پرسشهايي ميكنند كه پاسخ همهی آنها را نميدانم تكليف ما چيست؟» امام فرمود: "چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفي نميرويد؟ همانا او احاديث بسياري از پدرم شنيده و نزد او فردي قابل اطمينان و احترام بوده است."»15 امام باقر(ع) دربارهاش ميفرمود: «در شيعيان ما كسي فقيهتر از محمد بن مسلم نيست.»16
او مدت چهار سال در مدينه سكنا گزيد و همه روزه در محضر نوراني امام باقر(ع) حاضر ميشد و پاسخ پرسشهاي خويش را ميشنيد و درس ميآموخت.17 وي در مدت عمر خويش، سي هزار حديث از امام باقر(ع) و شانزده هزار حديث از امام صادق(ع) شنيد و آنها را روايت كرد18 كه قسمتي از آنها به دست ما رسيده است. همچنين او در بين مردم به عبادت بسيار، مشهور بود و از عابدان راستين زمان خود به شمار ميآمد.19 او به سال 150 هجري قمري در كوفه بدرود حيات گفت.20
3. ليث بن البَختَريّ مرادي (ابو بصير)
او نيز از نزديكان و شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود و سخنان بسياري را نيز از آن دو بزرگوار نقل كرد. او كتابي نگاشت كه بسياري از دانشمندان آن را تأييد و از آن روايت كردند.21 «شعيب عقرقوني» ميگويد: «از امام صادق(ع) پرسيدم: اگر احتياج به پرسش در مورد مسئلهاي پيدا كرديم از چه كسي سوال كنيم؟ امام پاسخ فرمود: از ابا بصير».22
4. بُريد بن معاويه عجلي
او از بزرگان روزگار خويش و فقيهي بزرگ بود و نزد امام باقر(ع) جايگاهي ويژه داشت و نيز داراي كتابي بود كه برخي از دانشمندان بعد از او، از آن روايت كردهاند.23 «ابو عُبيده حِذاء» ميگويد: «از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: زراره، ابو بصير، محمد بن مسلم و بُريد از كساني هستند كه خداي بزرگ در مورد آنان ميفرمايد: «وَ السّابِقونَ السابِقونَ R اُولئِكَ المُقَربُونَ»24(واقعه:10و11).
امام صادق(ع) در روايتي ديگر ميفرمايد: «هيچكس به اندازهي زراره، ابوبصير، محمد بن مسلم و بريد بن معاويه، ياد ما را زنده نگاه نداشت و احاديث پدرم را احيا نكرد. اگر اينها نبودند كسي تعاليم دين و مكتب پيامبر(ص) را گسترش نميداد. اينان پاسداران دين و امينان پدرم بودند كه بر پاسداري از حلال خدا و حرام او كمر بستند. آنان هم در دنيا به ما نزديك بودند و هم در آخرت با مايند».25 او در دوران امامت امام صادق(ع) زندگي را فرو گذاشت و در خاك آرميد.26 در اين ميان، بزرگان ديگري چون: «جابر بن يزيد جعفي»، «حمران بن اعين»، «هشام بن سالم»، «فضيل بن يسار»، «ابان بن تغلب» و بسياري ديگر از بزرگان و فرهيختگان27 اين عصر را نيز ميتوان نام برد.
پيريزي تدوين حديث
در پي انحرافات عميقي كه پس از رحلت رسول اكرم(ص) به وجود آمد، رخداد تأسفبرانگيزي دامنگير جهان اسلام شد و آن، جلوگيري از تدوين احاديث اهلبيت(ع) بود كه آثار زيانبار آن ساليان دراز بر پيشاني فرهنگ ديني مردم باقي ماند. نزديك به يك قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احاديث نبوي و سخنان تابناك اهلبيت(ع) جلوگيري شديد به عمل آمد و به جاي آن، سيل عظيمي از تحريفات در زمينهي احاديث نبوي و جعل آنها به فرهنگ و اعتقاد مردم روي آورد كه به «اسرائيليات» شهرت يافت؛ تا سال 100 هجري كه «عمر بن عبد العزيز» فرمان تدوين احاديث را به «ابوبكر بن محمد انصاري» صادر كرد.
او كه از رجال و بزرگان تابعين به شمار ميرفت و از اصحاب علي(ع) شمرده ميشد، به بازگرداندن فدك به اهلبيت(ع) و تدوين حديث كمر بست.28 امام باقر(ع) از اين فرصت استثنايي كمال بهره را برد و بيان احاديث را آغاز كرد و راويان مختلف از ايشان دهها هزار حديث نقل كردند. در واقع، امام باقر(ع) نمايندهي مكتب اهل بيت(ع) و نخستين سروسامان دهندهي احاديث تابناك معصومين(ع) بود. از اين رو، بسياري از محدثين وقت با ديدن تلاشهاي بيدريغ امام، كمر به نگاشتن و نگاهداري سخنان امام بستند و بدين سبب، بيشتر احاديث اهل بيت(ع)، از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است.
تربيت ديني شاگردان
آموزگار راستين، پرورش را پيشتر بر آموزش ميانگارد و در سايهی پرورش، دانشپژوه را مورد آموزش قرار ميدهد؛ چرا كه آموزش بدون پرورش، تيغي است در دست زنگي مست. تاريخ خود بهترين گواه است كه چه فجايعي پيامد علم بدون تعهد بوده است. امام باقر(ع) توجه فراواني به اين مسئله مبذول ميداشت و بر آن بود تا شاگردان راستين خود را در بالاترين درجه از ايمان بپرورد.
از جمله مهمترين عوامل انحراف در خواص و دانشوران ديني، دنياگرايي آنان بوده است كه امثال شريح قاضيها، ابوموسي اشعريها، ابوهريرهها، ابوحنيفهها و ... نمونههاي بارزي از آن بودند. بر اين مبنا نوشتهاند روزي امام باقر(ع) بر كرسي درس خود نشسته بود و افراد گوناگون نزد امام ميآمدند و دربارهی مسائل گوناگون پرسشهاي خود را مطرح ميكردند. فردي نزد امام آمد و مسئله را پرسيد. امام پاسخ پرسش او را داد. ولي قانع نشد. اندكي فكر كرد و به امام گفت: «اما دانشمندان ديني به گونههاي ديگري پاسخ اين پرسش را ارائه دادهاند». امام بر آشفت و به او فرمود: «واي بر تو! آيا تو هرگز دانشمند دين ديدهاي؟ دانشمند ديني كسي است كه نسبت به دنيا بيرغبت، شيفتهی آخرت و عمل كننده به سنت رسول خدا(ص) باشد. آيا آن دانشمنداني كه تو از آنان سخن ميگويي اين گونهاند؟»29
شاخص مهم ديگري كه در تعهد و عاقبتبهخيري يك دانشور اسلامي كليدي است ولايتپذيري اوست. به همان ميزان كه فرد از اين ويژگي برخوردار باشد، بهرهرساني او به اسلام و جامعهی مسلمانان بيشتر خواهد بود. همچنان كه نوشتهاند روزي براي محمد بن مسلم - كه شرح كوتاهي از تعهد و تدوين و جايگاه او نزد امام گذشت- پرسشي بزرگ پيش آمد كه فقط يك نفر ميتوانست به آن پاسخ دهد. در راه رسيدن به خانهی امام باقر(ع)، پرسش را در ذهن خود تكرار ميكرد. نزد امام رسيد و اجازه خواست تا پرسش خود را مطرح كند. پرسش چنين بود: «كسي كه بسيار عبادت ميكند و در عبادت خود نيز فروتن است ولي ولايت شما را نميپذيرد، دعايش مستجاب ميشود؟ آيا اين همه راز و نياز سودي به حال او دارد؟»
مانند هميشه چهرهی مهربان و سخن مشكلگشاي امام او را در رسيدن به پاسخي درست رهنمون شد. امام به او فرمود: «اي محمد بن مسلم! مَثَل ما خاندان پيامبر، مَثَل آن خانوادهاي است كه در قوم بنياسرائيل به سر ميبردند و هرگاه چهل شب به راز و نياز و پرستش خداوند ميپرداختند و پس از آن دعا ميكردند، دعايشان مستجاب و خواستهشان برآورده ميشد. يك بار، يكي از آنان برخلاف هميشه، پس از چهل روز راز و نياز دعايش مستجاب نشد. او نزد حضرت عيسي(ع) رفت و گله كرد و از او خواست كه برايش دعا كند. عيسي(ع) وضو ساخت و به نماز ايستاد و پس از نماز براي فرد دعا كرد. پس پروردگار به عيسي(ع) فرمود: اين بندهی من، از دري كه، بايد از آن در به سوي من ميآمد و راز و نياز ميكرد، نيامده است. او مرا ميخواند ولي در دلش نسبت به پيامبري تو شك وجود داشت. از اين رو اگر آن قدر با من راز و نياز بپردازد و گردنش را به قدري خم كند كه بشكند و اگر آن قدر دست به دعا بردارد كه انگشتانش بريزند، دعايش را هرگز به اجابت نخواهم رساند.
پس از آن عيسي(ع) از مرد پرسيد: آيا تو خداي خود را ميخواني اما در مورد پيامبرش در دل خود شك ميپروري؟ مرد سر به زير انداخت و با شرمساري پاسخ داد: اي روح خدا! به خدايت سوگند همين گونه است كه ميگويي و من دربارهی پيامبري تو شك دارم. حال از تو ميخواهم تا دعا كني تا پروردگار اين شك را از دل من بزدايد. عيسي(ع) مهربانتر از آن بود كه خواهش مرد را نپذيرد. پس از دعاي عيسي(ع) مرد توبه كرد. پروردگار هم توبهی او را پذيرفت و آن مرد نيز مانند ديگر افراد خانوادهاش، مستجاب الدعوه شد. از آن پس هرگاه كه چهل روز به نيايش ميپرداخت، سبد نيازش پر از گلبوتههاي اجابت ميشد.»30
محمد بن مسلم، پاسخ خود را يافته بود. او دانست كه بدون پذيرش ولايت، دعاي كسي مستجاب نخواهد شد.
پينوشتها
1. ابوجعفر محمد بن علي، ابن شهر آشوب مازندراني، مناقب آل ابي طالب، بيجا، انتشارات ذوي القربي، چاپ اول، 1421 ق، ج4، ص211.
2. بحار الانوار، ج42، ص357.
3. اعيان الشيعه، ج1، ص652، الارشاد، ج2، ص232.
4. الارشاد، ج2، ص230، كشف الغمه، ج2، ص329.
5. محمد بن محمد نعمان شيخ مفيد، الارشاد، قم، مؤسسهی آل البيت، بيتا، ج2، ص230.
6. همان، ص231.
7. مناقب آل ابيطالب، ج4، ص221؛ سيد محسن امين، اعيان الشيعه، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، بيتا، ج1، ص651.
8. محمد بن حسن، حرّ عاملي، وسائل الشيعه، قم، مؤسسهی آل البيت، 1409 ق، وسايل الشيعه، ج18، ص9.
9. ن. ك: محمد بن يعقوب الكليني، اصول كافي، انتشارات اسوه، ج2، كتاب الحجه.
10. ابوجعفر محمد بن حسن طوسي، رجال الطوسي، نجف، مطبعه الحيدريه، 1381 ق، چاپ اول، صص102- 142.
11. ابوجعفر محمد بن حسن طوسي، اختيار معرفه الرجال، قم، مؤسسه آل البيت(، 1404 ق، ج2، ص345.
12. همان، ص348.
13. همان، ص378.
14. محمد جوهري، المفيد من معجم رجال الحديث، قم، مكتبه المحلاتي، 1417 ق، ص578.
15. اختيار معرفه الرجال، ج2، ص383.
16. همان، ص391.
17. همان.
18. همان، ص386، اعيان الشيعه، ج1، ص650.
19. محمد بن النعمان العكبري البغدادي (شيخ مفيد)، الإختصاص، قم، منشورات جماعه المدرسين في الحوزه العلميه، ص51.
20. ابوالعباس احمد بن علي بن نجاشي كوفي، رجال النجاشي، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1407ق، ص324.
21. رجال النجاشي، ص321.
22. اختيار معرفه الرجال، ج2، ص348.
23. رجال النجاشي، 112.
24. اختيار معرفه الرجال، ج2، ص348.
25. همان؛ الاختصاص، ص66.
26. رجال النجاشي، ص112.
27. رجال الطوسيف صص102- 104.
28. قاموس الرجال، ج11، ص232؛ ابن عماد ابوالفلاح عبدالحي بن احمد بن محمد العكري الحنبلي، تذكرات الذهب في اخبار من ذهب، بيروت، دار ابن كثير، 1408ق، چاپ اول، ج2، ص90.
29. الأصول من الكافي، ج1، ص70، ح8.
30. اصول كافي، ج2، ص400، ح 9.