چند کلمه با شما
فریبرز سهیلا
نردبان زندگي
1- توي مشتهاي من
وقتي آبي را کف دستهايتان نگه ميداريد، آب اندک اندک از دستتان خارج ميشود و از لاي انگشتتان ريخته ميشود؛ هر چهقدر هم که تلاش کنيد، امکانش نيست که بتوانيد آب را براي مدتي طولاني کف دستتان نگه بداريد. فقط شايد بعد از مدتي که آب از دستتان خارج شود، خيسي آن را داشته باشيد و تنها سهم شما، طراوت و خنکي آب باشد نه خود آب!
اما اگر آب را در يک ليوان يا ظرف مناسب بريزيد، هم آب و هم حس تازگي را که ميتوان از آب گرفت داريد.
در زندگي روزانه، بارها اين ماجراي دست و ظرف اتفاق ميافتد. خيلي کارها و تلاشهايمان شبيه همين ماجراي آب، ظرف و دست است.
وقتي موفقيتي يا خوشبختي و شادياي را به دست ميآوريم، اگر آن را کف دستهايمان نگه داريم، اندک اندک از دستهايمان خارج ميشود و شايد فقط سهم ما پس از مدتي، شادي اندک و حس جامانده از لمس آن موفقيتها باشد نه خود موفقيتها!
حال اگر مکان و جاي خوبي را به دست بياوريم و در ظرف مناسب قرارشان بدهيم، ميتوانيم مدت طولانيتري حفظشان کنيم و علاوه بر آن حس تازگي و لمس آنها را نيز داشته باشيم.
دست، براي موفقيتها و خوشبختيها ميتواند هر چيزي باشد. وقتي حواسمان به شادي به دست آمده است و غرق در غرور موفقيتها ميشويم و حواسمان به حفظ آنها براي روزهاي آينده نيست، يعني نتايج کارهايمان و موفقيتمان را کف دستهايمان نگه داشتهايم و هر آن امکان دارد اندک اندک از لاي انگشتانمان از دستمان دربرود.
وقتي براي موفقيتها و نتايج کارهايي که به دست آوردهايم برنامهريزي نميکنيم، يعني ثمرهي زحماتمان را کف دستمان گرفتهايم.
وقتي چيزهاي خوبي را که داريم نميبينيم و چشممان به داشتههاي ديگران است و نداشتههاي خودمان، يعني لحظات زندگي را کف دستمان نگه داشتهايم.
مواظب چيزهاي خوبي که به دست ميآوريد باشيد. حواستان به تک تک لحظات زندگيتان باشد. همه چيز را درست و در مکان مناسب قرار بدهيد. بعضي چيزها را نميشود توي مشت گرفت. بايد در ظرف مناسب قرارشان داد تا بتوان براي مدت طولانيتري از آنها بهره برد.
مواظب لحظههاي خوش زندگيتان باشيد. هم آنها را براي مدت طولاني حفظ کنيد تا طعم خوششان هميشه در ذهن شما و زندگيتان جاري باشد و هم اينکه هر وقت خواستيد، حس تازگي و نشاط را لمس کنيد.
2- چندمين پله
فرض کنيد قرار است در يک مجتمع بزرگ با چندين طبقه از طبقهي همکف به آخرين طبقه برويد. آسانسور خراب است و شما مجبور هستيد کلي پله را با پاي خودتان طي کنيد! کارتان ضروري است و بايد حتماً انجام بدهيد. اگر از خير رفتن بگذريد، کارتان را از دست خواهيد داد و تمام زحمات قبليتان بر باد خواهد رفت؛ بنابراين، راهي جز رفتن نداريد.
عزمتان را جزم ميکنيد که پلهها را طي کنيد؛ همهي اين پلهها را!
اگر در طي رفتن مدام به اين فکر کنيد که چند پلهي ديگر داريد، رفتن برايتان خيلي سخت ميشود؛ اما اگر از همان پلهي اول پلههايي را که طي ميکنيد و پشت سر ميگذاريد بشماريد، شوق و انرژيتان از دست نميرود و دلسرد و خسته نميشويد. چه بسا انگيزهيتان براي تمام کردن هم بيشتر شود.
مثلاً اگر 100 پله است و شما 10 پله را طي کردهايد و 90 پلهي ديگر داريد، هنگام شمارش، 10 پلهي رفته را در نظر بگيريد و بشماريد، نه 90 پلهي باقيمانده را. مسلماً در اين صورت خستگي ديرتر به سراغتان ميآيد؛ چون انرژيتان را صرف اينکه چند پلهي ديگر داريد نکردهايد. برعکس در هنگام خستگي ميتوانيد اميدوار باشيد که اين پلهها را طي کردهايد و انرژي و شوقتان براي بيشتر طي کردن زياد شود. هميشه انگيزهها براي افزايش کميها، بيشتر از کاهش بيشتريهاست.
در زندگي هم ممکن است شبيه همين مجتمع با پلههاي بيشمار به سراغ ما بيايد. ممکن است هنگام طي کردن يک هدف يا رسيدن به يک موفقيت با اين پلهها روبهرو شويم؛ حتي امکان دارد گزينهي آخر رسيدن به هدفمان طي کردن همين پلهها باشد؛ اينکه بعد از همهي رفتنها اگر اين پلهها را طي کنيم، به آن چيزي که ميخواستيم ميرسيم؛ يعني يک قدم مانده تا خود هدف! اگر از خير طي کردن و سختي راه بگذريم، نه از اين همه راه رفته سودي عايدمان ميشود و نه جبراني براي لحظههاي از دسترفته است؛ پس ناگريز بايد رفت.
اگر براي رفتن مسيرها و گامهايي را که برداشتهايم در نظر بگيريم، ميتوانيم خستگي و سختي را براي خودمان کمتر کنيم؛ اما اگر مدام حواسمان به اين باشد که چهقدر ديگر از مسير مانده و چند گام ديگر بايد برداريم، بخشي از انرژيمان را صرف افکاري کردهايم که خودشان انرژي را از ما ميگيرند. اين نتيجهاي جز زودتر خسته شدن و دلسرد شدن ندارد.
وقتي به رفتهها و چيزهايي که به دست آوردهايم توجه نکنيم، اعتماد به نفس براي رفتن نداريم؛ چون مدام فکر ميکنيم چهقدر عقب هستيم، و اين رسيدن را ديرتر ميکند.
هميشه به داشتههايتان فکر کنيد. در عين حال به مسيرها و گامهاي پيش رويتان هم نگاهي بيندازيد و در ذهنتان داشتههايتان را بشماريد. با خودتان حساب کنيد چهقدر خوشي و موفقيت داريد. يکي يکي بشماريد و براي داشتنشان جشن بگيريد.
هميشه به جاي ماندهها، رفتهها و کسبشدهها را بشماريد. انرژياي که از اينها ساطع ميشود، براي طي کردن هزارن هزار پله کافي است.
3- عسلهاي زندگي
عسل از نعمتهاي پرفايده و خوب خداست و خواصي دارد که بسياري از مشکلات جسمي و بعضاً روحي را درمان ميکند. قرآن کريم هم در مورد اين نعمت پرفايده و خوب الهي سخن گفته است.
فرايند توليد عسل هم فرايند جالبي است. زنبورهاي عسل و دستهبنديهاي جالبشان و نحوهي توليد عسل شيرين و خوشمزه، گوشهاي از آيت الهي است که بشر را در عظمت خالقش وامينهد.
براي به دست آوردن عسل طبيعي بايد کندوي عسل را شکافت و به قلب لانهي هزاران زنبور رخنه کرد.
کساني که شغل شريف و خوب زنبورداري را دارند، بهتر از هر کسي زحماتي را که بايد در راه به دست آوردن عسل طبيعي متحمل شد، ميدانند.
فرض کنيد در يک زماني به عسل احتياج مبرم داريد و با يک کندوي عسل برخورد ميکنيد. وقت عسلسازي است و کندو پر است از عسل خوشمزه و خالص. در شرايطي هستيد که دو راه پيشرو داريد. يا بايد با رعايت همهي جوانب و احتياط به کندو دستبرد بزنيد و عسل خالص را برداريد و يا به عسل صنعتي نيمهخالص و نيمهطبيعي قانع شويد و رفع نياز کنيد.
اگر دل به همهي سختيها بدهيد و البته جوانب احتياط را رعايت و خطرهاي احتمالي را پيشبيني کنيد و حاضر باشيد، اگر در اين راه نيشي از زنبوري بود تحمل کنيد، عسل خالص و نابي را به دست خواهيد آورد. در غير اين صورت بايد با يک مادهي نيمهخالص کنار بياييد.
در زندگي همهي ما کندوهايي هست که پر است از زنبورهايي با نيشهايي آماده؛ اما مسئلهي مهم اين است که در اين کندوها عسلهاي خوشمزه و نابي هم هست.
بعضي موفقيتها و اهداف، شبيه کندوهاي عسل هستند؛ يعني براي به دست آوردن يک موفقيت ناب و خوشي و خوشبختي که انتظارش را داريم، بايد تحمل سختيها را هم داشته باشيم و جرأت حمله به لانهي زنبور را نيز هم! با درايت و بهره بردن از عقل و پيشبيني خطرها به مقابله با سختيها برويم و پيه همه چيز را هم به خودمان بماليم و پيش به سوي هدفمان برويم؛ حتي اگر چند نيش نوش جان کنيم. به دنبال همهي اين سختيها، عسل طبيعي و خالصي منتظر ماست که پر از فايده و خواص است. خوشبختياي که طعم شيرينش زندگي را به کاممان شيرينتر ميکند.
در زندگي براي رسيدن به اهدافتان بجنگيد؛ حتي اگر نيش بخوريد؛ اما عسل و شيريني زندگيتان را به دست بياوريد. آن هم شيريني خالص را. اگر به خودمان جرأت رسيدن به رؤياهايمان را ندهيم، بايد به عسلها و شيرينيهاي نيمهخالص دل ببنديم؛ اما يادتان باشد عسلهاي غيرطبيعي هر چهقدر هم درصد خالصيشان بالا باشد، باز هم ناب نيستند.