چند کلمه با شما
فریبرز سهیلا
تا شقايق هست زندگي بايد کرد
1- روح گل شما
اگر قصد داشته باشيد در باغچهي کوچک يا گلخانهيتان گلهاي زيبايي بکاريد، تمام حواستان را به گلهايتان جمع ميکنيد. هر روز صبح به آنها رسيدگي ميکنيد. سعي ميکنيد ميزان نورگيري و تغذيه و بقيهي مواردي را که به رشد گلهايتان کمک ميکند تنظيم کنيد تا هميشه شاداب و باطراوت باقي بمانند. علفهاي هرز و شاخههاي زردشده را هرس ميکنيد. مواظب همه چيزش هستيد. اگر روزي گلتان پژمرده و افسرده شود، تمام تلاشتان را ميکنيد تا گل را به شادابي پيشين برگردانيد و باز هم باطراوت شوند. سعي ميکنيد ريشهي آفت را پيدا و دفعش کنيد. اگر گلهاي گلخانهيتان شاداب و باطراوت باشند، به محيط بيرون از آنجا جلوهي خاصي ميدهد؛ آنقدر که هر بينندهاي را به وجد ميآورد؛ اما اگر گلهاي شما پژمرده شوند، بوي نامطبوع و ناخوشايندش همه جا را پر ميکند و هيچ کس از ديدن آن لذت نميبرد.
گلها را هر چند وقت يکبار جهت آفتزدايي بررسي ميکنيد تا اگر دچار آفتي شده باشند، در همان مراحل اوليه دفعش کنيد؛ چون اگر دفع نشود ميتواند خسارات جبرانناپذيري را به بار بياورد؛ اما اگر در همان مراحل اوليه دفع شوند، ميتوان شادابي را به آن برگرداند.
در وجود همهي ما گلخانهاي وجود دارد. روح ما گلخانهي وجود ماست، پر از گلهاي رنگارنگ. خصلتها و اخلاق و رفتاري که پيدا ميکنيم، گلهاي وجودي گلخانهي ماست.
بايد مراقب گلهاي وجودمان باشيم تا هميشه شاداب و باطراوت باقي بمانند. خوبيها و اخلاق پسنديده، برخورد خوب و درستکاري، موارد لازم براي شاداب نگه داشتن اين گل است. اگر روزي هم گل وجودمان پژمرده شود، بايد آفتزدايي کنيم تا دوباره شاداب شوند.
شبيه گلخانه، اگر روح ما هم پر از گلهاي زيبا و شاداب باشد، فضاي بيروني را باطراوت ميکند؛ آنقدر که ديگران از بودن با ما لذت ببرند. از اين شادابي مسلماً خودمان هم بهره ميبريم.
اما اگر برعکس، روح ما پر از گلهاي پژمرده و نامطبوع باشد، هيچ کس از بودن در کنار ما احساس رضايت نميکند و در چشم ديگران يک عنصر بد و اضافي جلوه ميکنيم. نتيجهي اين عمل، تنها بودن و پژمرده شدن و آفتزدگي بيشتر است.
پس مواظب روح گلتان باشيد، مگذاريد آفتزده شود. آفتزدايي کنيد. اگر آفتي به روحتان رسيده، سعي کنيد در همان مراحل اوليه دفعش کنيد و شادابي را به روح آسيبديدهيتان برگردانيد. نکند آفتها زياد شوند و روحتان پژمرده شود.
2- باکتريهاي زندگي
نان، قوت لاينفک روزانهي هر خانوادهاي است. نعمت پربرکتي که جاي خاصي در سفرهي ما دارد. مراحل پخت نان ماجراهايي دارد؛ از کاشت گندم تا آسياب کردن، خمير شدن، پختن، گرماي تنور و نان گرم سفره.
اما در بين اين مراحل، خمير شدن نان، مرحلهي پيچيدهاي است. خمير نان براي ورزيده شدن به يک سري باکتري نياز دارد که اين خمير را ورزيده کند تا به عمل بيايد.
باکتري، اسمش به هيچ کس حس خوبي نميدهد. همانطور که از اسمش معلوم است باکتري است و جزو خانوادهي موجودات بد! اما همين موجودات بد، در خمير نان، خوب و مفيد عمل ميکنند و باعث ميشوند ناني خوشمزه مهمان سفرههاي ما شود. اگر اين باکتري عمل نکند، خمير عمل نميآيد و مايهي نان درست نميشود و اين نعمت به دست ما نميرسد.
در زندگي همهي ما باکتريهايي وجود دارند. مشکلات، رنجها و مصيبتها، باکتريهاي زندگي ما هستند؛ اما همين باکتريها، خمير زندگي ما را ورزيده ميکنند. مشکلات باعث ميشود زندگي طور ديگري شود. از مشکلات و رنجها هم ميشود گنج و نعمت را ساخت.
گاه يک مشکل، يک رنج و يک سختي در خارج از زندگي هولناک است؛ اما خوب که دقت کنيم، ميبينيم همين مشکلات زندگي ما را خوب ورز ميدهند و روحمان را ميسازند. گاه يک بيدار شدن از خواب غفلت، يک تغيير ديدگاه، يک صبوري و شکيبا شدن، يعني ورزيده شدن خمير زندگيمان.
مشکلات اگر باکتري هم باشند، ميتوانند مفيد عمل کنند. زندگي بدون باکتري چندان هم جذاب نيست. شايد همين باکتريها اگر در زندگيمان نباشند، خمير خوبي به دستمان نيايد و از يک نعمت خوب بيبهره شويم!
شنيدن اسم باکتري هيچ حس خوبي را تداعي نميکند؛ اما دستهاي از همين باکتريها نان را ميسازند. مشکلات زندگي هم همين است. اگر به مشکلات و رنجها به تنهايي نگاه کنيم، هيچ جريان روشن و خوبي در ذهنمان به وجود نميآيد؛ اما اگر در جريان زندگي باشند، ممکن است زياد هم بد نباشند؛ يا اصلاً ممکن است مفيد باشند مثل همين باکتريهاي نان.
3- گريز از مرکز
در فيزيک، مسئلهاي وجود دارد به نام نيروي گريز از مرکز. در مباحث فيزيک دوران مدرسه با اين نيرو آشنا شدهايم و به وفور هم در زندگي مثالهايش را ديدهايم. از ماشين لباسشويي گوشهي آشپزخانه تا اسپنددان خانهي مادربزرگ که ميچرخانيم و ميچرخانيم.
اما اين نيروي گريز از مرکز ماجراي جالبي دارد. اگر حول يک محور وسيلهاي را بچرخانيم، ابتدا با نيرويي که ما به آن وارد ميکنيم، وسيله حول يک محور معلوم ميچرخد؛ حتي اگر ديگر آن نيرو را ندهيم وسيله باز هم حول محور خودش ميچرخد تا زماني که نيرويي ديگر آن را از حرکت بازدارد.
در وجود همهي ما نيروي گريز از مرکز وجود دارد. تعجب نکنيد شبيه اين نيرو، انديشهي ما، نيروي گريز از مرکز را ميتواند اجرا کند، اگر يک محور خوب و مثبت پيدا کنيم.
براي چرخيدن حول آرزوها، اهداف و رؤياهايمان، بايد ابتدا نيروي لازم را وارد کنيم: شروع کردن و قدم برداشتن. بعد نيروي گريز از مرکز انديشهيمان فعال ميشود و جريان کارهايمان حول محور اهدافمان ميچرخد.
اين نيرو بستگي به اين دارد که حول چه اهدافي بچرخد و چه نيرويي را به آن وارد کنيم. بايد مواظب باشيم اهداف و آرزوهاي خوبمان باشد تا نيرويي که صرف ميکنيم، براي رسيدن به موفقيت مصرف شود.
دوم اينکه نيرويي که وارد ميکنيم، به اندازهي کافي قوي باشد. اگر نيروي کمي وارد شود، مسلماً زود خسته ميشويم و چرخهي حرکتمان زود از حرکت ميايستد؛ اما اگر نيروي بيشتر و کافي را وارد کنيم چرخهي حرکتمان زمان بيشتري حول محور اهدافمان ميچرخد.
نکتهي سوم اينکه هنگامي که نيروي گريز از مرکز دارد کند ميشود، بايد نيروي جديدي وارد کنيم تا از حرکت و پويايي باز نايستد.
مرکز نيروهاي ما، انديشهي ماست. اگر انديشهيمان حول اهدافمان باشد، جريان زندگيمان به سمت اهداف و آرزوهايمان ميگريزد.