چند کلمه با شما
فریبرز سهیلا
علائم حياتي تصميم
همهي ما کم و بيش در زندگي تجربهي تصميمگيري را داريم؛ تصميمهاي کوچک و يا تصميمهاي بزرگ و حياتي! در چنين شرايطي عاقلانهترين کار به نظر اين ميرسد که تصميمتان را جراحي کنيد! يک موشکافي اساسي! اين جراحي کردن ميتواند شامل سنجيدن تمام جوانب و معيارهاي تصميمتان، راههاي عملي کردن تصميم و مسيرهاي رسيدن به هدفي که ثمرهي اين تصميم است، بررسي سود و زيان تصميم، سود بيشتر و کار کمتر، باشد، طوري که ذهنتان را کاملاً درگير ميکند.
اما عاقلانهتر از اين کار اين است که درست مثل يک جراح خبره موقع جراحي تصميمتان، حواستان به علائم حياتي تصميمتان باشد. گاه آنقدر ذهن درگير سنجيدنها و بررسيها ميشود که يادمان ميرود ممکن است تصميممان زير اين تيغهاي تيز جراحي از دست برود. زمان، اتوبوسي است که منتظر هيچ مسافر جاماندهاي نميايستد. ممکن است آنقدر درگير اين افکار و منطقها شويم که زمان براي اجراي تصميممان بگذرد و ديگر تصميم کارايي خود را نداشته باشد؛ و گاهي حتي آنقدر اين سنجيدنها درگيرمان ميکند که يادمان ميرود تصميممان چه بود و به اشتباه کار ديگري را انجام ميدهيم.
هنگامي که خواستيد جراحي تصميمتان را آغاز کنيد علائم حياتي تصميمتان را مدام چک کنيد، مبادا تصميمتان زير عمل بميرد. مواظب برق تيغهاي جراحي هم باشيد، نکند اشتباهي عمل کنيد.
اصليها و فرعيها
بعضي از ما آدمها خريد کردن را جزء تفريحاتمان محسوب ميکنيم که البته اين تفريح در خانمها بيشتر نمود دارد! زرق و برق بازارها و مشترياني که جذب اين زرق و برقها ميشوند جزء لاينفک برنامههاي خريد است. اگر يک روز تصميم بگيريد تفريحي بکنيد و برويد خريد، و بدون اينکه ليست خريدتان را تهيه کنيد، از حسابتان پول برداريد و بعد از آن مجتمعهاي تجاري و مراکز خريد را يکييکي بازديد کنيد. در نهايت بعد از گشتزني تجاريتان، با کلي وسايلي که خريدهايد تفريحتان را به پايان ميرسانيد. چون ليست خريد نداشتهايد، اولين اتفاقي که ميافتد احتمالاً اين است: يک مقايسه بين وسايلي که خريدهايد و جاي خالي بعضي چيزهاي ضروري در خانهيتان به همراه يک جيب خالي، آه را از نهادتان بلند ميکند!
زندگي شبيه همين خريد است. آرزوها و اهدافتان ليست خريد شما هستند و پول، زمانتان است. اگر در زندگيتان ندانيد آرزو و اهداف اصليتان چيست و بيهدف زندگي کنيد، شايد مثل همين خريد بدون ليست، روزي برسد که شما بمانيد و جاي خالي ضروريات زندگيتان و به اندازهي يه زندگي حسرت!
اگر ندانيم اصول زندگيمان چيست، فرعيات زندگيمان کدام است، شايد زماني که به ظرف زندگيتان نگاهي ميکنيد متوجه شويد پر شده از فرعياتي که سودي براي شما ندارند و گاه ضرر هم دارند.
اصل و فرع زندگيتان را بشناسيد. در مسير رسيدن به آرزوها و اهدافتان و طي کردن جادهاي که شما را به سوي آينده ميبرد، با اين اصول و فروع مواجه ميشويد. گاه جادههاي فرعي گمراهکنندهاند. بعضي از اين فرعيات وسوسهانگيز و جذابتر از اصول هستند؛ اما در نهايت توخالياند و بيبار! مراقب باشيد اصولتان مغلوب فروعتان نشود!
رؤياهايتان را زير ذرهبين ببريد
هديه گرفتن و هديه دادن امري پسنديده و بهجايي است. اگر هديهاي از دوستي دريافت کنيم که دقيقاً چيزي باشد که ما آرزويش را داشتيم يا در محدودهي سلايق و علايق ما باشد، خوشحاليمان دو چندان ميشود. اين در صورتي اتفاق ميافتد که شخص هديهدهنده با سليقهها و رؤياهاي ما آشنا باشد. فرض کنيد هديهاي که شما را خوشحال ميکند کتاب است. اگر دوستتان فقط همين را بداند، ممکن است کتابي را براي شما هديه بياورد که شما اصلاً تمايلي به آن نداريد. اما اگر موضوع يا حتي نويسندهي کتاب را هم بشناسد، از هديهي او واقعاً خوشحال ميشويد. اگر از جزئيات علايقتان هيچ وقت با دوستتان حرفي نزنيد، هديهي او هيچ وقت شما را واقعاً خوشحال نميکند.
جهان، دوستي است که منتظر است به ما هديه دهد. همهي ما در زندگي، رؤياها و آرزوهايي داريم. رؤياها گاه شفافاند و گاه نياز دارند شفاف شوند. اگر به جهان، واضح نگوييد چه ميخواهيد، ممکن است چيزي را که به شما ميدهد رؤياي شما نباشد. رؤياهايتان را زير ذرهبين ببريد و ببينيد از زندگي چه ميخواهيد. صرفاً گفتن شغل مناسب، همسر ايدهآل، موفقيت تحصيلي کافي نيست. با جزئيات به جهان بگوييد چه ميخواهيد تا بيشتر خوشحالتان کند. ما در زندگي هميشه در برابر آينهي رؤياها هستيم. رؤياهاي ما آينهي روبهروي ما هستند. اگر شفاف و صاف نباشند، بسياري از آنها را نصفه نيمه ميبينيم و به جهان هم همان حس و ديد را منتقل ميکند. تصوير رؤياهايتان را شفاف کنيد. وقتي رؤياهايتان شفاف باشند درست مثل اين است که مقابل يک آينهي شفاف ايستادهايد. ديدتان بهتر ميشود و بهتر ميتوانيد راههاي رسيدن به آنها را تشخيص دهيد. شايد رؤيايتان درست در کنار شما باشد و منتظر باشد شما دستتان را دراز کنيد و آن را برداريد.
همهي ما وقتي را براي رسيدگي به ظاهرمان قرار ميدهيم. معمولاً وقتي ميخواهيم از خانه خارج شويم نگاهي به آينه مياندازيم و ظاهرمان را مرتب ميکنيم. اگر آينهي روبهروي ما صاف و صيقلي باشد، تصوير بهتر نمايش داده ميشود و ما بهتر ميتوانيم اشکال ظاهرمان را ببينيم؛ اما اگر شفاف نباشد، مسلماً ديد ما هم همانگونه ميشود و چه بسا بسياري از اشکالهايمان را نبينيم.